- دریا بر
- طی کننده دریا، دریا گذار
معنی دریا بر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ملاح کشتیبان، دریا کار
رئیس دریا امیر البحر دریا سالار
کنار دریا ساحل، شهری که در ساحل دریا باشد بندر، باران سل آسا، طغیان رود خانه، پلاژ
دریای بزرگ، اقیانوس
شرابخواری که دیر مست شود
دریا چه
دارنده دلی همانند دریا در بخشیدگی، سخت سخی
محافظ و حافظ دریا
قسمتی از آب که از هر طرف بخشکی محاط است و بدریا یا اقیانوس راه ندارد دریای کوچک دریااک بحیره
امیر و رئیس دریا
صاحب منصب در نیروی دریایی، دریابیگی، امیرالبحر
کنار دریا، ساحل دریا، شهری که در کنار دریا باشد، باران شدید سیل آسا
ساحل، کنار دریا، شهری که در ساحل دریا باشد
افسر نیروی دریایی که درجه او برابر با درجه سرتیپ است
دریا بغ دریا سالار
در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها دیگر فرابر که از هر طرف هسته ها را فرا گرفته است
آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته و باقیانوس راه دارد بحر. یا دریای اخضر اخضر، (تصوف) هستی وجود